کیارشکیارش، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

هستی مامان و بابا

اولین آرایشگاه

پسر پسر قند عسل، ای گل پسر ، ای شاه پسر کیارش نازنازی مامان چهارشنبه گذشته دلو زدم به دریا و تنها خودم و خودت بردمت آرایشگاه. از قبل کمی تو راه آمادت میکردم و مرتب میگفتی من نمیام آرایشگاه. جلو در آرایشگاه هم فرار کردی و گفتی من نمیام اون تو. من هم بغلت کردم و بردمت تو. وقتی نشستی کاملا حس میکردم که ناراحتی و کمی ترسیدی و حالت دل دل زدن داری. وسایل اصلاحتو از تو کیف درآوردم و آرایشگر آمادت کرد. اول که دستگاه اصلاحو دست آقا دیدی گفتی مامان با اون نزنه ولی وقتی شروع شد دیگه هیچی نمیگفتی به جز اینکه گاهی با صدای آروم صدا میزدی "مامان، مامان". من هم تمام مدت کنارت بودم و سرتو نوازش میکردم تا اینکه بالاخره تموم شد. مثل یه تیکه ماه شد...
2 اسفند 1393
1